برقراری ارتباط موثر – 1

زمانی که انسان برای برقراری ارتباط با دیگران یاد گرفت که بخواند و بنویسد، سرعت گسترش این دانش رو به افزایش نهاد. اگر قرار باشد ما به دیگران الکترونیک بیاموزیم، ابتدا آنها را با تمام چیزهایی که قبلا کشف شده اند آشنا می کنیم و بعد آموزیم که می توانند پیش تر بروند و چیزی جدیدی کشف بکنند.

متعاقبا، کاری که ما در زمینه رواندرمانی انجام می دهیم این است که افراد را به کلاس های درس می فرستیم. پس از گذراندن کلاس، باید بیاموزند که عملا روانکاوی کنند. نه تنها باید عملا روانکاوی را بیاموزند، بلکه راه دیگری غیر از این برای انجام روانکاوی وجود ندارد. از این رو بیمارانی را در اختیار آنان قرار می دهیم و این کار را تمرین شخصی می نامیم. بدین ترتیب آنها می توانند به طور شخصی به تمرین بپردازند.

برقراری ارتباط موثر

برقراری ارتباط موثر

در زبان شناسی، شاخصی وجود دارد به نام تسمیه. وقتی یک فرآیند به صورت یک رویداد و یا یک شیئی توصیف شود، به آن تسمیه می گویند. این کار می تواند شما و اطرافیانتان را به کلی گیج کند و به اشتباه بیندازد مگر آن که یادتان باشد که این یک تمثال است نه یک احساس. از این کار استفاده های مثبتی می توان کرد. اگر فرماندار یک ایالت باشید، می توانید درباره تسمیه هایی از قبیل امنیت به سخنرانی بپردازید و از طریق این کلمات می توانید دلشوره و نگرانی را به جان مردم بیندازید. زمانی که رئیس جمهور یک کشور غربی به مصر رفت و در سخنرانیف کلمه پسندیده را به جای کلمه واجب بکار برد، ناگهان آن کشور دوباره دوستی را با مصر از سر گرفت. تنها کاری که او کرد این بود که یک کلمه را تغییر داد. این یک کلمه جادویی است.

کلمه مقاومت نیز یک تسمیه است. تسمیه، توصیف یک فرآیند است، ولی نحوه عملکرد آن فرآیند را به ما نمی گوید. در آخرین گفتگوی روانکاو و بیماری که به نشان دادیم، روانکاو مایل بود بیمار را به عنوان چیزی سخت و جامد معرفی کند. او یک روانکاور جدی کارف ارزشمند و قابل اطمینان است. ولی به قدری از مرحله دور افتاده بود که نتوانسته بود ارتباط موثری با بیمار برقرار کند، و مدعی بود که بیمار مقاوم است.

آن بیمار می بایست به دنبال روانکاور دیگری می گشت، زیرا آن روانکاو به عینک نیاز داشت. او اصلا هیچ جنبه دیگری را نمی توانست ببینید. اصلا نمی توانست چیزی را در چشک های بیمار بخواند!

البته هر دوتاشان می توانند حق به جانب باشند.

حالا آیا هنوز کسی هست که نفهمیده باشد ما راجع به چه الگویی صحبت می کنیم؟ این الگو به راستی نقطه آغازی برای ما بود.

زن: آهان در گفتگوی قبلی، بیمار کلماتی بصری به کار می برد از قبیل نگاه کردن، دیدن، نشان دادن، دیدگاه. و روانکاو از کلمات حسی استفاده می کرد نظیر فهمیدن، رفتار کردن، احساس کردن، خدشه دار شدن.

صحیح است. افرادی هم هستند که اکثرا از کلمات سمعی استفاده می کنند: به حرفت گوش می دهم، در گوشم زنگ می زند، با شما هم صدا هستم و غیره.

ما متوجه شدیم که افراد مختلف عملا طرز فکر متفاوتی دارند، و این که این تفاوت ها با حواس سه گانه دیدن، شنیدن و لامسه که آن را حرکتی نیز می نامیم در ارتباط هستند.

 

منبع : دیوید گروسک

Add a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *