برقراری یک نظام ارتباطی درونی مفید و موثر

سوال: آیا این پیش فرض را در نظر می گیرید که فرد به طور آگاهانه قادر است به شما بگویید آن دستاورد جنبی چیست؟
هرگز! ما فرض را بر این می گذاریم که او قادر نیست.
تغییر ذهنیت، از طریق آن قالب شش مرحله ای که انجام دادیم، مزایای ویژه دارد که راجع به آن ها صحبت کردیم. به عنوان مثال، این قالب برای شخص برنامه ای می ریزد که او بعدا بتواند برای ایجاد تغییر در هر زمینه از زندگیش، از آن استفاده می کند.

برقراری یک نظام ارتباطی درونی مفید و موثر

برقراری یک نظام ارتباطی درونی مفید و موثر

می توان این کار را به صورت رفتاری نیز انجام داد. این در واقع یک استراتژی و طرح اجرایی با همان کیفیتی که در این جا نشان دادیم برای رفتار درمانی است. در روابط متعارف تر رواندرمانی، روانکاو عهده دار تمام رفتارهای کلامی و غیرکلامی خودش می شود تا از این طریق، واکنشها را از بیمار دریافت کند و مستقیما به مراجع موجود در بخشهای ذهنی او دسترسی یابد و با آن ها ارتباط برقرار سازد. در فرآیند طبیعی روندرمانی، فرد مراجعه کننده به نوبت وارد قالب هر یک از آن بخشهای ذهنی خواهد شد. او عصبانی می شود، داد می زند، دلشاد می شود، به وجد می آید و غیره. او از طریق همه کانالهای خروجی نشان خواهد داد که ضمیر خودآگاهش را تغییر داده و در قالب آن بخش ذهنی که من می خواهم با آن ارتباط برقرار کنم فرو رفته است.

در تغییر ذهنیت، ما اقداماتی بر روی آن فرآیند انجام می دهیم و از آن شخص می خواهیم یک بخش ذهنی ایجاد کند که مسئولیت برقراری یک نظام ارتباطی درونی مفید و موثر بین بخشهای ذهنی را به عهده بگیرد. در واقع همان قالب شش مرحله ای نیز دارای این توان است به عنوان یک قاعده سازمان یافته برای انواع بیشتری از کارهای متعارف رواندرمانی مورد استفاده قرار بگیرد. مرحله اول، یعنی تشخیص الگو، در یک جریان رواندرمانی طبیعی، معادل آن است که بگوییم “امروز دلتان می خواهد چه تغییری در خودتان ایجاد کنید؟” و یک واکنش متجانس با آن را دریافت کنیم.

 

منبع : دیوید گروسک

Add a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *