موضوع ساده ای نیست

افسردگی یک بیماری است. افسردگی مستلزم درمان و در مواقعی بستری شدن در آسایشگاه های روانی است و در بسیاری از موارد پس از بهبودی دوباره عود می کند. درد حالی که 80 درصد بیماران نسبت به شیوه های درمانی موجود واکنش مثبت نشان می دهند و درمان می شوند، 20 درصد باقی مانده از این موهبت محروم می مانند.

خانواده باید بدانند که افسردگی یک بیماری بازگشتنی است. بیش از 50 درصد کسانی که با موفقیت برای نخستین بار درمان می شوند، مجدد افسردگی را تجربه می کنند.خانواده ها باید خطر حقیقی خودکشی را در افراد افسرده در معرض خطر در نظر بگیرند.

در حالی که درک افسردگی به عنوان یک بیماری باید برداشت های ناصواب از آن را از میان بردارد، احساس گناه را به کلی از میان نمی برد. با آنکه نمی توانیم درباره انتقال ژن های خود به فرزندانمان تصمیم بگیریم، ممکن است از اینکه فرزند ما به علت ژنی که از ما به ارث برده افسرده شده است، احساس گناه کنیم.  اما توجه داشته باشیم که صرف نظر از ژنهای افسردگی، بسیاری از استعدادها را نیز به فرزندانمان منتقل می کنیم. باید توجه داشت که ارتباط میان اختلالات عاطفی و خلاقیت موضوعی است که بسیاری از پژوهشگران به آن فکر می کنند. در عین حال باید به این مهم توجه داشت که تنها اقلیتی از فرزندان اشخاص افسرده به افسردگی دچار می شوند.

و سرانجام، در حالی که بیماری تلقی کردن افسردگی، امید به درمان را افزایش می دهد، این مفهوم هنوز آنطور که شاید و باید جا نیفتاده و بررسی صریح در این زمینه دشوار است. مغز پیچیده ترین جزء بدن انسان است. حتی با شناسایی آسیب شناسی و سبب شناسی مسبب نشانه های افسردگی، هنوز نمی دانیم که چگونه نشانه های بیماری را در ما ایجاد می کنند. از فرآیندهای فیزیولوژیک آن بی اطلاع ایم. مثلا پس از حادثه سکته مغزی، کدام واکنش شیمیایی یا الکتریکی، آسیب می بینند یا متوقف می شود؟ برای رسیدن به مرحله قطعی درمان نشانه های افسردگی و پیشگیری از آن این علم و اطلاع لازم به نظر می رسد.

 

Add a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *