نقش سکته و ژنتیک در افسردگی

در آمریکا 25 درصد از یکصدهزار نفری که در سال سکته مغزی می کنند و به حیات خود ادامه می دهند، افسرده می شوند. در حالی که معلولیت های ناشی از سکته می تواند به بروز افسردگی کمک کند، این معلولیت را تنها دلیل افسردگی نمی توان قلمداد کرد. با توجه به بررسی های به عمل آمده، اشخاصی که در اثر سکته قلبی معلول می شوند، بیش از اشخاصی که به دلایل دیگر معلول می گردند، افسرده می شوند. به نظر می رسد آسیبی که در اثر سکته به مغز وارد می شود، علت اصلی بروز افسردگی پس از سکته مغزی است. با توجه به اطلاعات موجود می دانیم آسیب دیدگی مغز در ناحیه چپ و جلو می تواند به افسردگی های شدید منجر گردد.

 

بیماری پارکینسون نیز که اغلب با افسردگی همراه است، نمونه آسیب شناسی دیگری است که می توان به آن اشاره کرد. پارکینسون و احتمالا افسردگی ملازم با آم ناشی از مرگ سلول های عصبی به نام نرون در ناحیه بازال گانگیلیا (عقده های پایه) می باشد. از این رو عجیب نیست که گانگیلیای بازال در ناحیه چپ یکی از مناطق مغز است که ممکن است در اثر سکته آسیب دیده، به افسردگی منجر گردد.

 

می دانیم که افسردگی یک سندرم است و می دانیم در برخی از موارد به بافت های مغز آسیب می زند، اما درباره سبب شناسی افسردگی، یعنی علت آسیب چه می دانیم؟ برای پاسخ به این سوال، انواع افسردگی را به دو دسته افسردگی های ژنتیکی و غیرژنتیکی تقسیم می کنیم.

افسردگی های ژنتیکی با مراجعه به اسید دزوکسی ریبونوکلیک (دی نی ا) توضیح داده می شوند. که در اثر آن خواص ژنتیکی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد و خصوصیات موروثی را مشخص می سازد. دی ان آ از 46 کروموزوم تشکیل می شود. کروموزم ها خود از واحدهایی به نام ژن درست می شوند. در بعضی از خانواده هایی که در آن عود کردن بیماری افسردگی-مانیا و افسردگی زیاد مشاهده می شود، مناطق دی ان آ مشابهی در هر یک از افراد خانواده متاثر شده مشاهده می شود. این مناطق به ارث رسیده در کروموزم های 6، 11 و X ظاهرا حاوی ژن هایی هستند که منجر به بیماری مانیا-افسردگی یا اختلالات افسردگی در اغلب اعضای خانواده که آنها را به ارث برده اند می شود. مشخص ساختن این ژنها و آنگاه تعیین اینکه چگونه ساختار یا طرز کار مغزر ا تغییر می دهند، هدف اصلی بسیاری از بررسی هایی است که در حال حاضر در جریان است.

در افسردگی های بی ارتباط با مسائل ژنتیک، سبب شناسی های متعددی وجود دارد. در افسردگی های ناشی از سکتع مغزی، علت اصلی فشار خون زیاد است. در مورد افسردگی مرتبط با پارکینسون، علت ممکن است آسیب های تکراری به ناحیه سر یا استعمال مواد مخدر از نوع ام تی پی تی باشد. در سایر موارد سبب شناسی مشخصی وجود ندارد.

از این رو هم چنان با این مسئله تنها می مانیم که افسردگی، سندرومی که با کاهش عزت نفس، کاهش تمرکز و کمبود نیرو همراه است احتمالا ناشی از طبیعی نبودن های مختلف جسمانی و علل گوناگون است. و می دانیم که سندرم+آسیب شناسی+سبب شناسی مساوی بیماری است. با این حساب به بسیاری از سوالات خود پیش از آنکه افسردگی را بیماری بدانیم دست یافته ایم که این هم خبر خوب و هم خبر بد است.

Add a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *