فرافکنی در کمانچه نوازی! (I)

 

مدتی پیش در محل خبرگزاری مهر، برنامه ای درمورد نوازندگی کمانچه برگزار شد که نگارنده مطلبی داشتم پیرامون نوازندگان شاخص تاریخ کمانچه نوازی. در این مقاله، نواخته های نوازندگان آذری با نوازندگان ایرانی نیز مقایسه شدند. پس از این برنامه گفتگوهایی با هنرمندان این ساز توسط خبرگزاری مهر و روزنامه های مختلف انجام شد که در این گفتگوها، نوازندگان نظرات خود را در مورد نوازندگی و پیشرفت های این ساز بیان داشتند.

 

در میان این گفتگوها، گفته های سه نفر از این نوازندگان، به عقیده بنده نکات قابل تاملی داشت.

گفته های فرشاد صارمی که مربوط به نحوه نواختن و اصولا شکل کمانچه بود که به عقیده ایشان حتما باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.

مهدی آذرسینا که اظهار تعجب کرده بود از دعوت استادی از باکو برای تدریس کمانچه و حتی این عمل را خنده دار توصیف کرده بود و گفته های سعید فرجپوری که اشکالاتی را بر نوشته نگارنده وارد دانسته بود.

البته سعید فرجپوری در قسمتهایی از گفتگویش، قسمتی از نظرات نگارنده در مورد “هم ریشه بودن ویولن ایرانی” را تایید کرده است ولی ما در اینجا به قسمتهایی می پردازیم که هنوز از طرف این هنرمند، مورد تردید است.

سعید فرجپوری در قسمتی از مصاحبه، در مورد مقایسه نوازندگان ایران و آذربایجان چنین گفته است: ” این مشکلی که الان در موردش صحبت شد در آذربایجان نبوده و این طور نیست که به محض اینکه کمانچه از نظر قدرت و سرعت تغییر کند نتیجه بگیرند این دیگر ویولن است. آنها خوشبختانه این مشکل را نداشته اند و برای همین سال های زیادی است که کمانچه کار می کنند. بر فرض اگر ما نزدیک سه دهه است که روی کمانچه کار می کنیم آنها حداقل ۱۰۰ سال است روی این مساله کار می کنند.”

اولین اشکالی که می توان بر این گفته وارد کرد، تاریخ ۳۰ ساله کار روی کمانچه در ایران است! اگر ایشان از نوازندگان دوره قاجار به عنوان “نوازنده کمانچه” نام می برند، نمیتوان عنوان کرد که این ساز ۳۰ سال است روی آن کار میشود (البته با این فرض که فقط در موسیقی ردیفی دستگاهی کمانچه رسمیت دارند و در موسیقی محلی، محلی از اعراب ندارد!)

اگر هم منظور ایشان کار کردن روی کمانچه به صورت آکادمیک است که فعالیتهایی اعم از تولید کتاب و آنالیز شیوه ساخت کمانچه تا نواختن آن است، هنوز هم این فعالیت ها حداقل به طور جدی شروع نشده است، اگر فقط تدریس آن به صورت کنونی از روی نت است که قبل از انقلاب توسط رحمت الله بدیعی این نوع تدریس انجام می شده؛ با این توصیف منظور ایشان این موارد نیست.

اگر سابقه اجرایی به صورت ضبط و کنسرت است که همه می دانیم سابقه ایران در کمانچه نوازی به صورت رسمی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست (به شهادت ضبطهای گرامافونی که داریم)

در جای دیگر این هنرمند می افزاید: ” همین طور استادان آنها (جمهوری آذربایجان) به دنبال هم آمده اند، به هم وصل شده اند و به سمت جلو حرکت کرده اند. طبیعتاً به نظر من، هم تعداد نوازنده هایشان بیشتر است و هم بیشتر کار کرده اند و زحمت کشیده اند، اما من موافق نیستم که بگوییم آنها جلوترند. این مسابقه ورزشی نیست که یکی قوی تر باشد و یکی ضعیف تر.”

در این قسمت ما با یک مغلطه مواجه هستیم، چراکه بحث ما در مورد تکنیک نوازندگی است که چهارچوبهای خاصی دارد و در این قسمت اتفاقا نوازندگی شبیه به ورزش است! (البته در قسمتی که مربوط به موسیقی می شود این مقایسه نباید این گونه باشد)؛ ما در نوازندگی موسیقی کلاسیک (که در اینجا نوع موسیقی ایرانی و آذریش مدنظر ماست) ارزشهای خاصی داریم، مثلا در هردوی این موسیقی ها، صدای اضافی و نویزها را در نوازندگی ساز، نواخته شدن پرده های خارج از مایه مورد نظر و … را ضد ارزش و توانایی بالا در اجرای موسیقی هایی که در رپرتوار منطقی آهنگسازان دو کشور است (که بسیار هم شبیه به هم است) اعم از اجرای تمیز و چابک پاساژها و اجرای دقیق نوانسها و … را ارزش محسوب میکنیم که همانطور که گفته شد.

با توجه به این نکات، ما در مورد نوازندگی موسیقی سنتی مغولستان و مقایسه آن با نوازندگی در موسیقی ایرانی صحبت نمی کنیم که ارزشهای بسیار متفاوتی دارند؛ پس این دو نوازندگی ایده آل های بسیار نزدیک به هم دارند. البته نوازندگانی مانند مهدی آذرسینا که سبکی دورتر از شیوه معمول نوازندگی دارند ممکن است این شباهت را بسیار کمتر ببینند و دعوت استاد آذری را خنده دار! ولی در موسیقی کلاسیک هم که ما نوازنده و آهنگسازی مثل اوژن ایزایی داریم که او غیر از اینکه هیچ گاه تدریس ویولون به سبک معمول را خنده دار نمیداند، در اجرا هر دو سبک نیز تبحر دارد.

منبع : فرافکنی در کمانچه نوازی! (I)

Add a Comment

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *